کد خبر: 5633

تو یکی از روزای گرم تابستون یه معجزه ای شروع کرد به اتفاق افتادن...روزی که ما با هزارتا سوال وکنجکاوی شروع کردیم به کاراته کار کردن.

به گزارش نیکوکار، اولش هیچ کدوممون فکر نمیکردیم که این کار انقدر بزرگ باشه.
حتی فکرشم نمیکردیم ادامه پیدا کنه وبه اینجا ها برسه.
ولی با کمک آدمای مهربون والبته پرتلاشی مثل سنسی یکی یکی مشکلاتو کنار زدیم وادامه دادیم.
با سرعت باور نکردنی تمرین کردیم وکمربند قرمزمونو گرفتیم…
دل تو دلمون نبود وبعضی وقتا از ترس میخواستیم جا بزنیم که مسابقات نریم…اما به ترسمون غلبه کردیم وهمه خشم وانرژیمونو تو زمین مبارزه نشون آدما دادیم.
همه نعره هایی ک تو زندگی باید میزدیم ونشده بودو کیای کردیم وتو زمین فریادش زدیم.
گاهی خودمونم از قدرت خودمون حیرت زده میشدیم…
خیلیا گفتن نمیشه؛خیلیا گفتن نمیتونن.
اما ما گوشمونو سپردیم به آدمایی که گفتن میتونین؛کسایی که گفتن ما بهتون ایمان داریم.
ادامه دادیم وبا گرفتن کمربند آبی دوباره نشون دادیم که میشه…
کرونا ام حتی نتونست جلوی عشق وامید واراده مارو بگیره…
وحالا با همه مشکلا وپستی وبلندی ها ما کنار هم واستادیم و یک سالگیمون رو جشن میگیریم…
تو این یه سال به جز کاراته خیلی چیزا یاد گرفتیم.خیلی چیزا یاد آدما دادیم.
ومهم ترین درسمون این بود که هرکاری ؛هر تغییری؛هر تلاشی که عشق توش باشه هیچ وقت به بن بست نمیرسه…

 

 

انتهای پیام/

ارسال نظر